افرادی که دارای طرحواره انزوای اجتماعی هستند، اعتقاد راسخ دارند که با بقیه فرق داشته و یا به هیچ گروهی تعلق ندارند. گاهی اوقات فکر میکنند تافته جدا بافته هستند؛ مانند افراد خیلی باهوش، فرزندان یا خانواده های مشهور و یا افراد زیبا. یا اینکه به دلیل زشت بودن، همجنس باز بودن، اقلیت قومی، ناتوانی جسمی یا جنسی، افراد طبقه پایین جامعه و غیره خود را جدا از بقیه می بینند. افراد در طرحواره انزوای اجتماعی معمولاً درونگرا هستند. فعالیتهای فردی را به فعالیت های گروهی ترجیح می دهند. در جمع معذب بوده و کناره گیری می کنند. در این شرایط قطعا در حاشیه بودن را انتخاب می کنند.
ویژگی های افراد دارای طرحواره انزوای اجتماعی
غالباً افراد تنها، اجتنابی، دوری گزین و یا اسکیزوئید این طرحواره را دارند. روابط آنان یا غیر صمیمی و بسیار محدود است و یا به صورت کلی قطع می باشد. این طرح واره معمولاً با طرحواره طرد رهاشدگی، طرحواره محرومیت هیجانی ، طرحواره بی اعتمادی بدرفتاری، طرحواره نقص شرم و یا طرحواره استحقاق خودبزرگبینی گره میخورد.
درمان طرحواره انزوای اجتماعی
هدف درمان طرحواره انزوای اجتماعی در این نکته نهفته است که حتی اگر متفاوت هم باشند، افرادی مثل آنها نیز در جامعه حضور دارند. بینش به اینکه همه انسانها نیازهای شبیه هم دارند، باید ایجاد شود. این مراجعین باید بتوانند خود را با شرایط جامعه سازگار کرده و از تیمهایی که او را نمی پذیرند دوری کنند.
خط اول درمان آن ها طرحواره درمانی و راهکار انتخابی نخست غلبه بر اجتناب آنها از روابط صمیمی با دیگران است. به طوری که تمرکز اصلی بر بهبود روابط مراجع با گروههای اجتماعی است. عموماً مراجعین به این بینش می رسند که آنقدر هم که فکر میکنند، با دیگران متفاوت نیستند. آنها در طرحواره درمانی باید بیاموزند که به جای تکیه بر تفاوت ها، می توانند بر شباهت ها نیز تکیه کنند. به تدریج با دیگران ارتباط برقرار کنند و روابط دوستانه ای را تدارک ببینند. البته برای رسیدن به این اهداف باید یک برنامه طرحواره درمانی دقیق را به همراه درمانگر بگذرانند.اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.
برچسب های مهم
جالب است بدانید که طرحواره درمانی خشم ، پرخاشگری و مدیریت احساسات ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. یکی از موضوعات بسیار مهمی که در روانشناسی، روان درمانی و مخصوصاً طرحواره درمانی و درمان های هیجان محور مطرح است، شناخت و آگاهی نسبت به احساسات می باشد.
بهتر است مقاله را با چند سوال شروع کنم:
تا حالا از خودتون پرسیدین چه احساساتی را بیشتر تجربه می کنید؟
اصلاً با احساسات تان آشنا هستین؟
میتونین یک لیست از احساساتی که همه آدما تجربه می کنن درست کنین؟
به نظرتون چه اتفاقی می افته که بعضی وقتا آدم ها بدون دلیل خاصی با شنیدن یک جمله و یا دیدن یک رفتار ساده منفجر میشن و آمپر میچسبونن و این قدر رفتارشان از نظر شما غیر طبیعی میشه؟
به نظرتون خودخوری میتونه یکی از علتهای این موضوع باشه؟
با مهارت مدیریت خشم آشنایی دارید؟
میتونین به این سوال فکر کنید که چرا بعضی وقتا افراد کنترلشون رو از دست داده و یا رفتارهایی انجام میدهند که جبرانشون ممکنه غیر ممکن باشه؟
اگر سواد طرحواره ای دارین به این فکر کنید که بیشتر در کدام طرحواره ها خشم نمایان تر است؟
طرحواره درمانی خشم و پرخاشگری
وقتی صحبت از طرحواره و طرحواره درمانی خشم مطرح می شود، متوجه می شویم که موضوع عمیق تر از یک رفتار ساده است. در طرحواره نقص شرم اگر الگوی رفتاری افراد تسلیم باشد و مورد تحقیر، مقایسه و سرزنش واقع شوند، بعد از تجربه حجم گسترده ای از احساسات منفی، مخصوصا احساس بی ارزشی، دیر یا زود خشم خود را بروز خواهند داد. اگر راهکار مقابله ای آنها جبران باشد، تحقیر میکنند و تهدید میکنند و تخریب؛ و هیجان غالب آنها خشم است.
در طرحواره محرومیت هیجانی اگر افراد مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرند، دیر یا زود ناراحتی و اضطراب خود را با رفتارهای پرخاشگرانه، قهر و یا بی توجهی نشان خواهند داد. پرخاشگری آنان یا معطوف به خودشان است یا معطوف به جامعه اطرافشان.
در طرحواره بی اعتمادی بدرفتاری اگر مورد بدرفتاری یا سوء ظن، تهدید و یا سوء استفاده قرار گیرند، احتمالاً خشم های انفجاری و انتقام جویانه نمایان می شود. اگر سبک رفتاری آنان جبران باشد هر لحظه شاهد بدبینی و خشم و تردید آنها هستید.
طرحواره درمانی خشم پرخاشگری و مدیریت آن
در طرحواره طرد رهاشدگی یا قبل از اینکه رها شوند، رها میکنند. شاید میخواهند بدین وسیله غم، آزردگی و یا خشم خود را از تنهایی شان نشان دهند؛ و یا آنقدر کنترل گر و وابسته میشوند که هر روز و هر روز پرخاش می دهند و خشم می گیرند. و این چرخه طرحواره ای و راهکارهای مقابله ای ناکارآمد آنها ماهها، سالها و قرنها، نسل به نسل تکرار میشوند.
در قسمتی از جریان طرحواره درمانی خشم می خواهیم افراد را از احساسات خود آگاه کنیم. احساساتی که اگر شناخته نشوند، ذره ذره روح و جان افراد را می بلعد.
اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.
برچسب های مهم
طرحواره گرفتار خود تحول نیافته از دو منظر فعال می شود: از طرفی منظور از گرفتار این است که فرد در شخصیت افراد مهم زندگی اش ذوب می شود. به نحوی که نمیتواند هویت مستقلی برای خود در نظر بگیرد. این افراد معمولاً پدر، مادر، همسر، بهترین دوست و یا سمبل آنها هستند (مانند طرحواره درمانگر ). گرفتاری در هویت افراد دیگر منجر به این خواهد شد که از فردیت یافتگی و رشد اجتماعی فرد جلوگیری شود.
طرحواره گرفتار
ویژگی های افراد دارای طرحواره گرفتار خود تحول یافته
این فرآیند به نحوی پیش می رود که مثلا اگر طرف مقابل مادر باشد، گیر و کنترلش از تمام جهات بر فرزندش سایه افکنده است. در طرحواره درمانی جفری یانگ به کرات مشاهده شده است که مراجعین گرفتار و وابسته این کنترل می شوند. یعنی نمی خواهند و یا نمی توانند خودشان تصمیمگیرنده باشند. از منظر دیگر اگر طرحواره خود تحول نیافته فعال باشد، معمولاً احساس پوچی مراجعین قالب است. بنابراین زمانی که طرحواره گرفتار خود تحول نیافته فعال است، گرفتاری فرد در دیگری منجر به پوچی و بی هویتی مراجع شده است. خودآگاهی این افراد بسیار پایین است. نمیدانند که هستند و چه میخواهند. از استعدادهای خود شناختی ندارند و کمتر به دنبال کشف آنها رفتهاند. اگر فرد در دوران کودکی تحت کنترل، فشار و یا پرتوقعی والدین سلطه گر خود باشد، بدون شک این طرح واره فعال خواهد شد.
طرحواره گرفتار
معمولاً این طرحواره با طرحواره طرد رهاشدگی، طرحواره نقص شرم، طرحواره وابستگی بی کفایتی، طرحواره اطاعت، طرحواره شکست، طرحواره ایثار و طرحواره محرومیت هیجانی رابطه دارد. هدف اصلی طرحواره درمانی برای مدیریت این اسکیما کمک به مراجعین جهت رشد خویشتن آنهاست. به نحوی که بتوانند از سرکوب تصمیم ها و استعدادهای طبیعی شان، عقاید، احساسات، تمایلات، خواسته ها و چارچوب های خود جلوگیری کرده و آنها را بیان نمایند. در صورت خارج شدن از پوسته کنترل دیگران و اتخاذ تصمیمات خود، موفقیت این شیوه درمانی بارز میگردد. آنها باید یاد بگیرند نه از رابطه با دیگران اجتناب کنند و نه در آنها حل شوند.
مازیار جلوه
زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی
برچسب های مهم
اگر بخواهم این مقاله را به عنوان طرحواره درمانی و کودک درون شروع کنم، این گونه می نویسم که تقریباً در همه جلسات طرحواره درمانی راجع به اهمیت نیازهای هیجانی صحبت می کنم. نیازهایی که اگر به آنها توجه نکنیم نه تنها آب به آسیاب طرحواره های فرزندانمان می ریزیم، بلکه موجب فعالتر شدن اسکیماهای خودمان نیز می شویم.
طرحواره درمانی و کودک درون
بنابر نظریه دکتر جفری یانگ و همچنین آموخته هایی که از استاد گرانقدرم دکتر حسن حمیدپور عزیز کسب کرده ام، تاکنون چهار نوع ذهنیت کودکانه شناسایی شده است. به نوعی میتوانیم از ذهنیت های کودکانه تحت عنوان کودک یا کودک درون هم نام ببریم.
این ذهنیت ها عبارت اند از:
۱٫ ذهنیت کودک آسیب پذیر
۲٫ ذهنیت کودک عصبانی
۳٫ ذهنیت کودک تکانشی، بی انضباط یا بی ثبات
۴٫ ذهنیت کودک شاد یا سالم
افراد با توانایی بروز ذاتی همه این ذهنیت ها متولد می شوند؛ و به دنبال آن نحوه نگاه والدین به نیازهای هیجانی و همچنین رویدادهای دوران اولیه رشد، منجر به شکل گیری و یا سرکوب ذهنیت ها در کودکان می گردد.
اگر موافق باشید در این مقاله و مقاله های آتی به اختصار هر یک از این ذهنیت ها را توصیف کنیم.
ما معتقدیم مهمترین ذهنیت، مختص کودک آسیب پذیر یا همان ذهنیت آسیب پذیر است. چرا که عموم طرحواره ها را در خود جای داده است. فردی که کودک آسیب دیده اش فعال است، معمولا ناراحت و یا ترسیده است. احساس بیچارگی و درماندگی میکند. احتمالا این مراجع مانند همه کودکان و در واقع همه ما در سنین خردسالی برای بقا، نیاز به حضور والدین داشته تا به نیازهایش توجه کنند. اما متاسفانه در این ذهنیت به این نیاز توجهی نشده است یا در بهترین شرایط آن طور که باید به آن توجهی نشده است. (نیازی که در مقالات قبلی تحت عنوان نیاز دلبستگی ایمن از آن یاد کردیم).
طرحواره درمانی و کودک درون
معمولاً والدین با نحوه ارتباطی که با کودکان ایجاد می کنند، به چند شکل این ذهنیت را در فرزندان شان نهادینه می نمایند.
۱٫ پدر و مادر کودک خود را به مدت زیادی رها میکنند و یا تنها می گذارند. به نحوی که نه پاسخگو هستند و نه در دسترس.
(کودک رها شده) که طرحواره طرد رهاشدگی را رقم میزند.
۲٫ کودک را به باد سرزنش، تحقیر و انتقاد می گیرند. (کودک ناقص) که منجر به طرحواره نقص شرم می شود.
۳٫ از کودک سوء استفاده کرده و او را تنبیه میکنند. (کودک بدرفتاری شده) که منجر به طرحواره بی اعتمادی بدرفتاری می شود. ۴٫کودک را از محبت یعنی آغوش، بوسه و نوازش محروم می کنند. به نوعی حمایت و همدلی را از فرزندانشان دریغ مینمایند. (کودک محروم) که طرحواره محرومیت هیجانی را رقم میزند.
در فرایند طرحواره درمانی باید به هر یک از این ذهنیت های کودکانه پرداخته شود. به نحوی که مراجع به این بینش برسد که باید نیازهای هیجانی را جدی بگیرد. او باید بتواند ابتدا به کمک درمانگر و سپس با تکیه بر بزرگسال سالمش در مسیر رشد کودک به سمت تربیت کودک شاد یا سالم حرکت کند.
اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.
زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی
مازیار جلوه
برچسب های مهم
لیزا در ابتدای رابطه، علاقه و اشتیاق کمی داشت، اما به تدریج این علاقه افزایش یافت. این اولین ارتباط لیزا بود که چند ماه ادامه داشت، زیرا در سایر روابطش یک روزه عاشق بود و دو روزه فارغ. این مسأله باعث شد که قبل از پدیدآیی عشق شورانگیز، رابطهی آنها استحکام بیشتری بیابد. لیزا کمتر احساس آسیبپذیری میکرد. بنابر این رابطهاش را با ریچارد حفظ کرد و کمتر او را به بیوفایی متهم کرد.
پاتریک به رابطهاش با فرانسیس خاتمه داد. او متوجه شد که تلاش برای تغییر فرانسیس در حکم جنباندن اقبال ناممکن است، زیرا فرانسیس سخت اعتقاد داشت که با هیچ مرد دیگری رابطه نخواهد گرفت. البته این ترفند فرانسیس بود تا خودش را از دست پاتریک خلاص کند. اگرچه این رابطه فراز و نشیبهای زیادی داشت، اما چشم عبرت بین پاتریک را متوجه بسیاری از مسایل کرد. پاتریک یاد گرفت که نبایستی در ابتدای رابطه، خودش را کاملاً رها کند و آموخت که روند سرمایهگذاری عاطفی را بایستی با تدبیر بیشتری نظارت کند. یاد گرفت از طرف مقابل ایدهآل سازی نکند و در ذهنش از افراد، تصویری بیعیب و نقص پدید نیاورد. البته همهی کارهای پاتریک به این باورش برمیگشت که او فکر میکرد که خودش آدم بیارزشی است و دیگران بیعیب و نقص هستند.
پاتریک: همیشه فکر میکردم که در روابط عاطفی این اصل را بایستی رعایت کرد که نگذارم طرف مقابل از من جدا شود. فکر میکردم که باید هر طور شده فرانسیس را نگه دارم. زهی خیال باطل. حالا متوجه شدم که این اصرار من نشانگر باورهای من بوده است. بایستی به دیگران اجازه انتخاب بدهم، اما از طرفی بایستی عواطف خودم را نیز کنترل کنم تا آسیب نبینم.